سفر به وان ، خاطرات و تجربیات سفر به صورت زمینی با تور
بعد از چند سفری که به خارج از ایران داشتم دیدم ای دل غافل دارد کم کم جزییات سفرهایم از یادم میرود. سفرنامه تعدادی از سفرهایم را که سال 96 و 97 رفته بودم را نوشتم ولی قبل تر از آن نه و حالا با تکیه به هوش و حواس ضعیفم میخواهم سفرنامه سالهای قبلتر را بنویسم. اولین سفر سیاحتی من سفر به وان بود.
سال 94 به پیشنهاد یکی از دوستان تصمیم گرفتیم برای تعطیلات عید فطر به شهر وان واقع در ترکیه برویم. پیشنهاد را دوستمان آیدین داد و همراه خودش هفت نفر همسفر این سفر شدیم. سفرهای اولمان بود و شاید هنوز آنطوری که باید اعتماد به نفس برنامه ریزیشخصی برای سفر نداشتیم. البته قیمت تور زمینی وان خیلی به صرفهتر از سفر شخصی در میآمد. تورمان را از آژانس ماوی گشت پویا گرفتیم. محل قرارمان جلوی فروشگاه رفاه ابتدای جاده مخصوص تهران-کرج بود. اتوبوسمان وی آی پی بود و میدانستیم که میتوانیم تا صبح با خیال راحت بخوابیم.
مسیرمان به سمت مرز سرو واقع در آذربایجان غربی بود.
از طریق سه مرز زمینی میتوان به ترکیه سفر کرد. 1- مرز رازی، 2- مرز سرو 3- مرز بازرگان
- مرز رازی کوتاهترین مسیر از مرز ایران برای رسیدن به وان است. برای رسیدن به مرز رازی ابتدا باید به تبریز و سپس به شهر خوی بروید. ظاهرا این مرز 24 ساعته باز نیست و از ساعت 9 الی 5 بعد از ظهر فعالیت دارد و باید حداقل دو ساعت قبل از بسته شدن مرز آنجا باشید. از مرز تا شهر وان 99 کیلومتر فاصله است و بعد از حدود یک ساعت و نیم به آنجا میرسد.
- مرز سرو 24 ساعته فعال است و معمولا تورهای گردشگری از این مرز برای تردد استفاده میکنند. برای رسیدن به این مرز ابتدا باید به ارومیه رفته و بعد از عبور از مرز مسیر 290 کیلومتری تا شهر وان را طی کرد. مسیر نیز کوهستانی و حسابی پرپیچ و خم است.
- مرز بازرگان مرزی ترانزیتی است که 24 ساعته فعال است و برای رسیدن به آن باید به سمت تبریز رفت. این مرز نیز 24 ساعته فعال است و بعد از گذر از مرز 200 کیلومتر تا شهر وان فاصله دارد.
مسیرهای رسیدن به مرزهای زمینی ترکیه از شهر تبریز
برای سفر به وان میتوانید از ماشین شخصی هم استفاده کنید که باید پلاک ماشین خود را کاپوتاژ کنید و همچنین بیمه ماشین و گواهینامه بین المللی نیز تهیه کنید. به دلیل گران بودن بنزین در وان و همچنین کوتاه بودن مسیرهای گردشی در شهر اگر ماشین خود را تا وان هم نبرید میتوانید ماشین خود را در پارکینگهای نزدیک مرز پارک کنید و پس از عبور از مرز با دلموشها(ون) تا میدان اصلی شهر بروید.
شروع سفر به وان
برطبق قرارمان جلوی فروشگاه جمع شدیم. معارفه کوچکی با دوستان جدید داشتیم. یک ساعتی منتظر ماندیم تا اتوبوس آمد. صندلیهای ردیف جلو پر بود و ما به انتهای اتوبوس رفتیم. اتوبوس حرکت کرد. یکی از دوستان نیز بر طبق قرار قبلی نزدیکیهای هشتگرد سوار شد.
روز اول سفر
اتوبوس بین راه یکبار برای صرف شام و نماز نگه داشت و صبح حدود ساعت 6 به مرز رسیدیم. اتوبوس ما قرار نبود همراهمان به شهر وان بیاید به همین خاطر چمدانها را برداشتیم و به سمت مرز رفتیم. نمیدانم چه حسی این مرزها دارند. انگاری خاک مرده پاشیده باشند، سرد و بی روح. شاید حس من اینطوری بود. ساختمانها خاکستری، پرسنل عبوس، مرز شلوغ. خلاصه در صفی که نبود ایستادیم تا بلاخره مهر خروج روی پاسپورتمان خورد و خارج شدیم. کشان کشان چمدانها را بین مسیر دو مرز بردیم تا به ساختمان ترکها رسیدیم. وضعیت آن سمت بهتر از مرز ایران بود. آنجا نیز مهر ورود روی پاسپورتمان خورد و در حیاط منتظر مسافران دیگر و تورلیدر ماندیم تا در نهایت همه جمع شدند وسوار یک اتوبوس اسکانیا شدیم.
حدود چهار ساعت در راه بودیم. در بین راه تورلیدر توضیحاتی در مورد شهر و تورهای گردشی داد و قرار شد هرکدام را که میخواهیم همان روز به آنها اطلاع دهیم. بلاخره به شهر وان رسیدیم. در نگاه اول شهر اصلا شیک به نظر نمیرسید. مسافران تور ما در یک هتل چهار ستاره و سه ستاره ساکن بودند. هتل ما هتل سه ستاره شاهین بود. اتوبوس ابتدا جلوی هتل ما نگه داشت. پیاده شدیم و بعد اتوبوس سایر مسافرین را به هتل خودشان برد.
تنها نکته مثبت هتل ما نزدیکی به خیابان جمهوریت بود. اتاق ما اتاق چهارتخته بود و پسرها هم یک طبقه پایینتر در یک اتاق سه تخته ساکن شدند. بعد از ورود به اتاق متوجه شدیم یخچال و هواکش سرویس بهداشتی خراب است و تلفن اتاق هم سیم نداشت. این مساله را با لیدر و مسئولین هتل مطرح کردیم ولی تا لحظه برگشت هیچ تغییری حاصل نشد و متاسفانه سایر دوستان هم در اتاقهایشان مشکل داشتند و علیرغم اعتراضشان این قضیه حل نشد. جالب اینکه دوستان ساکن در هتل چهار ستاره نیز مشکلاتی در اتاقهایشان داشتند که تا آخر سفر حل نشده مانده بود و همه از این امر عصبانی بودند.
تا اتاقها را تحویل بگیریم و استراحتی بکنیم عصر شده بود. تصمیم گرفتیم گشتی در خیابانهای اطراف هتل بزنیم. با وجود نزدیکی به تعطیلات عید فطر خیابانها پر از مسافران ایرانی بود که این شهر را برای سفر انتخاب کرده بودند. فروشگاهها حسابی شلوغ بودند و صف پرو لباسها قشنگ یک ساعتی وقت میگرفت، ولی در عوض به دلیل ماه رمضان و عید فطر تخفیفات خوبی در فروشگاهها دیده میشد. نکته جالبی که در شهر دیدم این بود که بسیاری از مغازههای فروش مواد غذایی تعطیل بودند و فقط چند فروشگاه برند مثل برگر کینگ باز بود. مغازههای فروش دخانیات و مشروبات الکلی نیز کرکرههای خود را تا نیمه پایین داده بودند. نکته دیگری که به چشمم خورد تعداد زیاد کافه در شهر بود. گویی کافه رفتن یکی از سرگرمیهای اصلی مردم این شهر است و بعد از اذان مغرب حسابی همه شلوغ میشدند. نهار نخورده بودیم و اولین مغازه بازی که دیدیم رفتیم داخل. دو پیتزای بزرگ سفارش دادیم و قرار شد امروز را هرکسی خودش بگردد و سپس برای خوردن شام همدیگر را در میدان شهر ببینیم.
دو خیابان اصلی شهر که پر از مراکز خرید، کافه و هتل هستند
نهار روز اول ما
در شهر وان دو خیابان مهم به نام خیابان ماراش (کاظیم کارابکیر) و جمهوریت هست که اکثر فروشگاهها و مراکز خرید در این قسمت واقع شدهاند و به میدانی به نام بشیول میرسد. اکثر هتلهایی هم که تورهای ایرانی میآورند در این محدوده واقع شدهاند. در هر صورت برای ایرانیان عاشق خرید چه لذتی بالاتر که محل اقامتشان نزدیک مراکز خرید باشد.
به دلیل نزدیکی شهر وان به استانهای آذربایجان شرقی و غربی این شهر میزبان بسیاری از این هموطنان بود و بسیاری خریدهای سالانه خود را در این شهر انجام میدهند و حتی مغازههایی با فروشندههای ایرانی در این شهر دایر شده است. البته توجه داشته باشید هرآنچه میگویم مربوط به سال 94 است و متاسفانه به دلیل گران شدن عوارض خروج و دلار شاید سفر و خرید از وان مثل گذشته باصرفه نباشد.
خیابانها حسابی شلوغ بود. آنقدر ایرانی در خیابان بود که اصلا احساس نمیکردی در شهر غریب هستی. نیت خرید کردیم و به چند مرکز خرید و فروشگاه سر زدیم. شب حدود ساعت 10 همدیگر را پیدا کردیم. به چند رستوران سر زدیم که غذایشان تمام شده بود. باورم نمیشد در شهری به این شلوغی و با این تعداد توریست رستورانها آنقدر زود کارشان را تمام کنند. چند خیابان را گشتیم تا در نهایت به یک رستوران رسیدیم که فقط کباب ترکی مرغش مانده بود. سفارش دادیم. ساندویچهای کباب ترکیمان نانی ضخیم شبیه بربری با چند تکه ناچیز مرغ بود. خلاصه فقط برای رفع گرسنگی غذایمان را خوردیم و از رستوران خارج شدیم.
با توجه به عید فطر و تعطیلی شهر بهترین انتخاب این بود که روز بعد از شهر خارج شویم. تصمیم گرفتیم همراه با تور به گشت یک روزه برویم. تور مورد نظر ما دریاچه آختامار بود. در مورد پارک آبی هم سوال کردیم که گفتند از مرکز شهر دور است و ورودی آن هشتاد لیر است. ما هم گشت یک روزه را انتخاب کردیم و قرار شد روز بعد اتوبوس دنبالمان بیاید.
روز دوم سفر
روز بعد، بعد از خوردن صبحانه هتل که خیلی هم مفصل نبود به لابی آمدیم و سوار اتوبوس شدیم. همسفران حسابی در اتوبوس فضای شاد ایجاد کرده بودند و یخشان حسابی آب شده بود.
اولین برنامه تور بازدید از قلعه وان بود. قلعه قدیمی وان که قلعهای باستانی و متعلق به قرن نهم میلادی است و در تپههای مجاور دریاچه وان بنا نهاده شده است. پای قلعه که رسیدیم گفتند نیم ساعت فرصت داریم تا این منطقه را ببینیم. نمیدانم بر چه مبنایی این تایم را در نظر گرفته بودند. پایین قلعه برکه کوچکی داشت که روی آن پل زیبایی قرار گرفته بود و چند رستوران نیز در محوطه دیده میشد. چند عکس همان پایین انداختیم و در فرصت کمی که برایمان باقی مانده بود به سمت بالای تپه ها و بخشی از باقی مانده قلعه قدیمی رفتیم. از آن بالا منظره زیبایی از دریاچه هم دیده میشد. غر غر کنان مجدد برگشتیم پایین تا ادامه برنامه را از دست ندهیم.
قلعه وان
منظره شهر و دریاچه از فراز قلعه
پل زیبای پایین قلعه
برنامه بعدی سفر به وان بازدید از خانه گربههای وان بود. گربههای وان به دلیل داشتن چشمهای تابهتای دورنگ مشهور هستند و تلاش زیادی برای حفظ گونه این گربه انجام میگیرد. تور، ما را به خانه گربههای اصلی نبرد و نزدیک قلعه کنار یک فروشگاه نقره فروشی ما را پیاده کردند که جنب آن یک قفس کوچک بود و چندین گربه لاغر و لاجون در آن در آن دیده میشد. گربه ها خیلی خوشگل بودند. چشمان دو رنگ آبی و کهرباییشان بسیار زیبا بود. کمی از گربه ها عکاسی کردیم و داخل فروشگاه شدیم. فروشگاه نقره فروشی اجناس گرانی داشت و فقط به دیدن آنها بسنده کردیم. داخل فروشگاه با یک چای پرتقالی از ما پذیرایی شد.
گربه های چشم رنگی وان
گربه های چشم رنگی وان
پذیرایی با چایی پرتقالی
نیم ساعت بعد به سمت دریاچه حرکت کردیم. منظره مسیر بسیار زیبا بود. هرچه از مرکز شهر دورتر میشدیم خانهها لوکستر میشد و پلاژها و سواحل تفریحی دور دریاچه دیده میشد. به اسکله رسیدیم. قایقی در اسکله نبود و حدود نیم ساعتی صبر کردیم تا دوقایق آمد و مسافرین در این دو قایق سوار شدیم. تا به ساحل جزیره برسیم هم هسفران حسابی شیطنت کردند و سعی میکردند خاطره گشت نصف و نیمه صبح را فراموش کنند.
قایقهایی که در دریاچه تردد میکنند
جزیره آکدامار از دور
شوک بعدی آن موقع به ما وارد شد که بعد از رسیدن به دریاچه تورلیدر از ما خواست که سر یک ساعت برگردیم. به سرعت مسیر سربالایی را بالا رفتیم تا به کلیسای آختامار برسیم. کلیسا به نظر من به کلیسای سنت استپانوس شباهت داشت. روی دیوارهای کلیسا حجاریهای زیبایی بود و داخل کلیسا هم محرابی از حضرت مریم و مسیح دیده میشد. نگاه سریعی به داخل و اطراف کلیسا انداختیم و به سمت قایق برگشتیم.
منظره کلیسا برفراز جزیره
کلیسای آکدامار
محراب کلیسا
منظره دریاچه از جزیره
حجاری روی دیوار کلیسا
حجاریهای بسیار زیبا
ساعت از ظهر گذشته بود و حسابی گرسنهمان شده بود. نهار روی تور بود. سوار اتوبوس شدیم و به سمت رستورانی که قرار بود نهار بخوریم رفتیم. رستورانی که رفتیم فضای بازی بود که با فاصله یک اسختر بزرگ در کنارش قرار گرفته بود. در کنار استخر دو سرسره آبی هم بود. متوجه شدیم آنچه که از پارک آبی اسم میبردند همین استخر بود. شانس آوردیم گول تبلیغات تورلیدرها را نخوردیم و بلیط پارک را نخریدیم. نهارمان در یک بشقاب کوچک با چند تکه جوجه و یک برنج نه چندان با کیفیت بود. حجم غذا کم بود و فکر کنم پسرها اصلا سیر نشدند.
عصر به هتل برگشتیم. کمی استراحت کردیم و تصمیم گرفتیم مجدد سری به فروشگاهها بزنیم. پاساژها و فروشگاههای برند ترک همه بسته بودند و تک و توک مغازههایی باز بودند. جهت وقتگذرانی در خیابانها قدم زدیم. کافهها باز بودند. یک کافه شیک نظرمان را جلب کرد رفتیم داخل و ساعتی باهم گپ زدیم.
این بار برای شام تصمیم گرفتیم کمی زودتر بجنبیم. به سمت خیابان اصلی رفتیم. باورم نمیشد رستورانها بسیار شلوغ بودند. ظاهرا این وقت شب تنها تفریحی که در شهر باقی مانده بود شام خوردن بود. چند جا هم تبلیغات شب ایرانی دیدیم و از بالای چند هتل هم صدای موسیقی میآمد. با وجودیکه یک ساعتی زودتر تصمیم به شام خوردن گرفتیم بازهم در چند رستوران به در بسته خوردیم. فکر کنم خود اهالی وان هم فکر نمیکردند این همه مسافر به شهرشان سرازیر شود. مجدد به یک رستوران که فقط کباب ترکیاش مانده بود رفتیم. فیش غذا را گرفتیم و در صف ایستادیم. بعد از چند دقیقه دیدیم ظاهرا صفی وجود ندارد هرکسی زورش میرسد غذایش را میگیرد. خلاصه یکی از دوستان داوطلب شد که جلو برود و کمی بعد با یک نایلون ساندویچ خارج شد. پارک کوچکی پیدا کردیم و غذایمان را در پارک خوردیم و پیاده به سمت هتل برگشتیم.
روز سوم سفر
روز سوم سفر به وان بود. تصمیم گرفتیم اینبار خودمان به اسکله برویم و گشتی دور دریاچه بزنیم. پرسان پرسان به میدانی که ونهای با مقصد اسکله قرار داشتند رفتیم. بین راه هم از مغازههایی که باز بودند دیدن میکردیم. در یک مغازه روسری فروشی که صاحبش ایرانی بود کمی صحبت کردیم. صاحب مغازه گفت که شب در سالن یکی از هتلها شب جشن ایرانی دارند و میتوانیم شرکت کنیم. ما هم شماره گرفتیم و به سمت اسکله رفتیم. کنار دریاچه یک شهربازی کوچک بود و تعدای رستوران ساحلی زیبا هم دیده میشد. چند کشتی تفریحی هم کنار اسکله لنگر انداخته بودند.
اسکله تفریحی شهر وان
منظره قلعه در کنار جزیره
گشتی اطراف دریاچه زدیم و برای نهار به یک رستوران ساحلی رفتیم. من ماهی مخصوص دریاچه را سفارش دادم. ماهیهای ریز پرتیغ، ولی بسیار خوشمزه بودند. بعد از خوردن چایی مجدد سوار دولموشها شدیم و به شهر برگشتیم.
نهار خوشمزهمان کنار دریاچه
یکی از مساجد زیبای شهر
بعد از کمی استراحت باز هم به چند مرکز خرید سر زدیم. اینبار تصمیم گرفتیم برای شام زودتر از شبهای قبل به رستوران برویم. یک رستوران را انتخاب کردیم و لاهمجون و بیتی و چند غذای ترک انتخاب کریم و اینبار در آرامش و با خیال راحت شاممان را خوردیم.
من و یکی از دوستانم دلمان میخواست سری به مهمانی شب ایرانی بزنیم. بقیه دوستان هم بیشتر ترجیح میدادند مجدد به همان کافهای که شب قبل رفته بودیم بروند. قرارمان ساعت 11 شب در کافه شد.
حدود ساعت 9 به هتل مربوطه رسیدیم. دو صندلی پیدا کردیم و نشستیم. در گوشه ای از سالن هم یک بار و یک کافی شاپ کوچک قرار داشت. تا حدود یک ساعتی خبری نبود. فکر کنم منتظر بودند که مهمانان بیشتری به سالن بیایند. حدود ساعت ده و سی بود که صدای موسیقی شدت گرفت و حسابی دوستان ایرانی به وجد آمده بودند. ساعت 11 دوستم گفت برگردیم کافه پیش بقیه. هرچقدر اصرار کردم که نیم ساعتی بیشتر بمانیم قبول نکرد و گفت قول دادیم پس برویم. خلاصه با وجودی که دلم نمیخواست برگشتیم. بچه ها در کافه میگفتند فکر نمیکردیم زود بیایید و من هم کلی غر زدم. یک ساعتی در کافه نشستیم و بعد پیاده به سمت هتل برگشتیم.
روز آخر سفر به وان
به روز آخر سفر به وان رسیدیم. قرار بود امروز به سمت مرز حرکت کنیم. برنامه روز آخر به این شکل بود که از ما خواسته بودند راس ساعت 10/30 در لابی باشیم و قرار بود ما را به یک هایپرمارکت ببرند و ساعت 2.30 به سمت مرز حرکت کنیم. از روز اول کلیه مسافرین با این برنامهریزی مخالف بودند و کسی نیازی به رفتن به هایپر مارکت نمیدید. از روز اول از تورلیدرها میخواستیم با سرپرست تور صحبت شود که نرویم ولی جالب بود که دقیقا روز اخر ساعت 10.30 برنامه را کنسل کردند و حرکت به ساعت 12.30 موکول شد و متاسفانه کاملا تایم مفید آن روز را از دست دادیم. اتاقها را که تحویل داده بودیم. تصمیم گرفتیم به خیابان اصلی برویم و آخرین گشتمان در مراکز خرید را هم انجام دهیم.
ساعت 12:30 همگی سوار اتوبوس شدیم و به سمت یک رستوران رفتیم و به دلیل عجله ای که برای حرکت داشتیم فقط نیم ساعت تایم نهار دادند و با وجودیکه هزینه نهار را خودمان متقبل شدیم به اجبار فقط یک انتخاب برایمان قرار دادند و یک نهار فوق العاده بیکیفیت خوردیم. در حیاط رستوران بلاخره سرپرست تور را دیدیم. دیدن وی همانا و دعوایی که با او و مسافران درگرفت همان. هیچ کس از خدمات تور و هتلها راضی نبود و متاسفانه علیرغم تمام اعتراضات مسافرین تنها جوابی که از ایشون شنیدیم این بود که هرکاری میخواهید بکنید. به هرحال من در سفر به وان این تور را به هیچ عنوان در شان و شخصیت مسافرین ندیدم و کاملا برخورد غیر حرفه ای و غیر مسئولانه سرپرست و لیدرهای تور را مشاهده کردیم. در نهایت تنها کاری که توانستم انجام دهم نوشتن نقد تند و تیزی از این آژانس گردشگری در سایت لست سکند بود.
سوار اتوبوس شدیم و حوالی غروب به مرز رسیدیم. مجدد چمدانهایمان را دست گرفتیم و از مرز ترکیه خارج شدیم و وارد مرز ایران شدیم. بدون مشکلی از این بخش هم گذشتیم و با کمی معطلی سوار اتوبوسهای وی آی پی شدیم. برای شام داخل اتوبوس جوجه کباب دادند و در نهایت حدود ساعت 5 صبح بود که به میدان آزادی رسیدیم.
در سفر به وان ذکر چند نکته ضروری است:
شهر وان جاذبههای دیدنی زیادی ندارد و معمولا ایرانیان به قصد خرید به این شهر میروند. مراکز خرید جملگی در دو خیابان جمهوریت و کارابکیر واقع شدهاند که میتوان پیاده از آنها دیدن کرد.
با توجه به گرانی بنزین و دردسرهای کاپوتاژ میتوانید ماشین خود را در پارکینگهای مرز پارک کنید و با ون به شهر وان بروید.
در اعیاد و ایام تعطیل رسمی در ترکیه فروشگاهها تخفیفات خوبی ارائه میدهند. البته توجه کنید که با توجه به همین تخفیفات این مراکز خرید و شهر نیز بسیار شلوغ هستند.
دو روز تعطیلات عید فطر در شهر وان اکثر فروشگاهها و مراکز خرید تعطیل هستند.
فروشگاهها سر وقت و معمولا راس ساعت 10 تعطیل میکنند و اصلا توجهی به شلوغی و تعداد زیاد مشتری ندارند. سعی کنید قبل از اتمام ساعت فروشگاهها خرید خود را انجام دهید.
از فروشگاههایی که در شهر دایر هستند میتوانم به Defacto، LC Waikiki, Vanpark, Kotton و Mavi اشاره کنم.
در نهایت دیدن این شهر به قصد خرید به دلیل نزدیکی با مرزهای ایران و حمل و نقل ارزانتر نسبت به هواپیما را یکبار به دوستان توصیه میکنم.
سلام خانم جروقی
سفرنامه تان مختصر و مفید بود. راهنمای خوبی برای کسانیکه برای اولین بار به وان می خواهند سفر کنند، است.
منتظر سفرنامه های دیگرتان هستم.